یکشنبه ای که گذشت،اولین شعر منو توی جلسه نقد کردن و چنان کوبنده نقد شد که الان من چیزی شبیه گوشت کوبیده ام. 

البته ناراحت نیستم فقط خیلی خجالت کشیدم و فهمیدم شعر گفتن و شاعر شدن چندان هم آسون نیست.بهم پیشنهاد دادن که دست از سر سهراب و فروغ بردارم و برم سراغ شعرا و زندگی نامه نیما. 

نظرات 3 + ارسال نظر
فوری چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ب.ظ

ولشون کن بابا نیما کیلویی چند؟!فروغو رها نکن،فروغ به تو فروغ میده
بعدشم مث خودت شعر بگو

بداقبال چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:26 ب.ظ

سنگیکه طاقت ضربه تیشه را ندارد،تندیس زیبا نخواهد شد،از زخم تیشه خسته نشو ، که وجودت شایسته تندیس است.<اهورا مزدا>

زینو پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ق.ظ

اره به خدا راس گفتن!این فروغ اصلن زندگی واسه آدم نمی ذاره!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد