اینروزها چیزهای زیادی وجود دارن که باعث ترس و نگرانی من میشن.مثل بیماریهای مختلفی که هر یک از اعضای خانواده م درگیرش بودن یا هستن مثل آبله مرغون،کمر درد،گوش درد و عفونت گوش و ...
نگرانم از نیومدن بارون .
می ترسم از آینده بچه هام با این وضع بغرنج مملکتم .
نگرانم اطرافیان و دوستانم منو بد قضاوت نکنند اصلا قضاوت نکنند، فقط سعی کنند منو بفهمند .
میدونم که برای همه این ترسها و نگرانیها باید به کی پناه ببرم.کسی که مدتهاست ازش دوری میکنم اما اون نزدیک نزدیکه.
به آغوش بازش پناه ببرم
دهانش و دستای همیشه بازش رو ببوسم،و بگم که چقدر دلم براش تنگ شده.
فقط اونو که بی منت منو میپذیره
بی منت گوش میده و قضاوت نمی کنه
و آرومم میکنه
آره باید همین کارو بکنم تا نگرانیها و ترسهام کمتر و کمتر بشن.
طاقت بیار رفیق خورشید پشت ماست!
این ترسا عادین.خدا رو شکر