... وقتی بچه هستی و یک آب نبات چوبی داری،آن را با احتیاط به دهان می گذاری و لیس می زنی و باور نمی کنی که ممکن است تمام شود.خیال می کنی تا ابد می ماند،اما ناگهان یک چوب خشک و خالی توی دستهایت می ماند که انگار نماینده همه سردرگمی ها و سرخوردگی هایت است.ان روزها حتی عشق هم فکرمان را مشغول نمی کرد.اما یک حادثه چنان می تواند از درون نابودت کند که دیگر نتوانی کمر راست کنی.
کتاب چه کسی باور می کند (رستم)ـ روح انگیز شریفیان
آفرین چه جالب
ایول خوب فعال شدید
بزنم به تخته