برای مادرم

قد کشید در خانه ای به وسعت تاریکی 

هر روز زیبایی باغچه را در گلهای قالی ترسیم کرد

پدر روسری ذهن را محکم می کرد و می خندید

 به پروانه های مصلوب

مادر گریه می کرد به نگاه پروانه ها و 

گوشواره های سنگینی که دوستشان نداشت.

ماه شب چهارده بود 

که مادر با گوشهای آویزان 

کل کشان

کوک زد 

دو تن پوش سپیدش را بهم.

او هم در تنور مردانگی زن شد.


پی نوشت:قرار بود شعرهای نقد نشده ام را منتشر نکنم .اما فردا روز مادره و من این شعر را برای مادرم سرودم.ببخشید اگه مثل بقیه سروده هام پر ار ایراده.


نظرات 3 + ارسال نظر
فوری جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://helpthEmis.blogfa.com

دوسش داشتم،خیلی خوشگل بود آجی

خاطره شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ http://nimkate paeez.blogfa.com

سلام خانوم جون


من کشته ی شعراتونم


احساس توش موج میزنه، فقط نمیتونم با تیکه ی (اوهم در تنور

مردانگی زن شد )رو بپذیرم


اگه یه جور آشنایی زدایی باشه قبوله


در غیر این صورت ... حس فمنیستی تون داره لا به لای شعراتون

گم میشه


به من سر بزنین خوشحال میشم

باران.............هوشمند شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ب.ظ

سلام عزیزم
خیلی خوشکل بود
حتما بهم سربزن خوشحال میشم.
به امید بهترین ها برای شما....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد