ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید 

اگر عشق نبود 

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟ 

کدامین لحظه نایاب را اندیشه می کردیم؟ 

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ 

آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم... 

اگر عشق نبود 

اگر کینه نبود 

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند 

اگر خداوند 

یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد 

من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز 

هرگز ندیدن مرا 

آن گاه نمی دانم 

به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت.  

پی نوشت: 

این شعرو یه جایی خوندم ولی نه شاعرشو می شناسم و نه کسی که نوشته. دیدم قشنگه اینجا نوشتم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد