خونه خدا بودم

امروز بعد از فارغ شدن از مهمون داری در مورد سفر ناگهانی خودم به مکه و مدینه نوشتم و از احساسهای خوب و بد زیادی که در این سفر ۱۲ روزه داشتم گفتم .اما همینکه انتشار رو کلیک کردم نمیدونم چی شد که اینترنت قطع شد و همه نوشته هام از بین رفت.

راستش منصرف شدم از دوباره نوشتن و به همین بسنده می کنم که سفر خوبی بود و جایی بود که احساسهای خوب زیادی رو تجربه کردم.

نظرات 4 + ارسال نظر
باران چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ب.ظ

سلام زیارت قبول حاج خانم
مواظب باش بالهای سفیدت سیاه نشه تا همیشه تو حسش بمونی.....

فوری پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ب.ظ http://helpthEmis.blogfa.com

بمیری بعد این همه وقت!
چرا مث اون موقع ها زود زود پست نمیذاری من بیام نظر بدم،ها؟

زینب جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ق.ظ

به سلامتی...
یکی باید به این فوری بکه چن ختخ که هیچچی نذاشته توی وبلاگ جای خالیش...اینجا خانواده نشسته...بی خیال میشم

فوری سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:48 ب.ظ http://helpthEmis.blogfa.com

اونقد پست نذاشتی تا به غیرتم بر خورد و خودم گذاشتم.
اگه ایندفعه اومدم اینجا و دیدم پست آخرت همین خونه خداست.یه کاری می کنم خاطره ی خونه خدا از ذهنت بره بیرون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد