خدا وبگردی رو از ما نگیره

فکر کنم دارم معتاد به وبگردی  می شوم .چیز خوبی ست خیلی بهتر از زبانم لال کار قبیح چت کردن است یا ور زدن پشت تلفن مثلا با دوستت آنقدر که بعد از ۴۵ دقیقه احساس کنی دستهایت  غش درد گرفته( بیشتر دست راستت )و استخوان فکت هم درد می کند و همه اینها به کنار بیشتر از قبل احساس خستگی و درماندگی می کنی و عملا و احساسا دردی ازت دوا نشده.

اما وبگردی البته در تنهایی چیز دیگریست پست می خوانی و می خندی، گریه می کنی آن هم بلند بلند و کسی نیست که با تعجب بهت نگاه کنه. خوبه ،مخصوصا برای کسی که احساسهای عجیب غریب دارد و شاید اندکی متفاوت است و این سالها گریه کردن جلو دیگران برایش سخت شده .

قبلنها تقی به توقی می خورد اشکمان جاری می شد اما حالا لامصب فقط بغض می کنم و همین خوندن در تنهایی راحتم می کند.



نظرات 3 + ارسال نظر
محمد یاری یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:50 ب.ظ

کی گفته ؟
اون پولک هاشون حجابشونه

باران یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ http://bluerose.blogfa.com

ما
کاشفان کوچه های بن بستیم
حرف های خسته ای داریم

این بار
پیامبری بفرست
که تنها گوش کند....
مانا بمان.

حمیددلبری جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ب.ظ http://k510.loxblog.ir/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد