کودکانی
با سرهای بایر و
صورتهایی که آفتاب با بی رحمی لیسیده بود
نشستند ،راه رفتند و گریستند
در چشمهایم
و گوشهایم اجاره داده شد برای ابد
درد سه حرفی
گاهی واژه ی بزرگیست.
ما مرده زندمون یکیه کسی واسمون گریه نمیکنه بازم برو خداتو شکر کن دو نفر هستن که واست گریه کن.
خوبه !
فکر کنم اشتباه شد ـ خوبه برای مطلب قبلی بود ـ البته قالب وبلاگتون خاصهولی شعر !ـ نشستند . راه رفتند . و گریستند رو هر کدوم توی یک سطر گذاشته بشه بهترهـ (و) ی که با اون سطر دوم رو تموم کردین به زبان این شعر نمی خورهـ در سر آخر همخ گاهی رو توی یک سط تنها بذاریدالبته همه اینها به نظر من( گرچه حرف های ربط و اضافه ـ و با به در ـ در شعرتون زیاده به این می گن فرصت سوزی . فرصت ایجااد رابطه بین سطرها رو به حرف اضافه و ربط سوزوندید )
ما مرده زندمون یکیه
کسی واسمون گریه نمیکنه
بازم برو خداتو شکر کن دو نفر هستن که واست گریه کن.
خوبه !
فکر کنم اشتباه شد ـ خوبه برای مطلب قبلی بود ـ البته قالب وبلاگتون خاصه
ولی شعر !
ـ نشستند . راه رفتند . و گریستند
رو هر کدوم توی یک سطر گذاشته بشه بهتره
ـ (و) ی که با اون سطر دوم رو تموم کردین به زبان این شعر نمی خوره
ـ در سر آخر همخ گاهی رو توی یک سط تنها بذارید
البته همه اینها به نظر من
( گرچه حرف های ربط و اضافه ـ و با به در ـ در شعرتون زیاده به این می گن فرصت سوزی . فرصت ایجااد رابطه بین سطرها رو به حرف اضافه و ربط سوزوندید )