فروشگاه مدرسه یه پنجره رو به حیاط داشت و زنگهای تفریح بچه ها هجوم می آوردند به سمت اون پنجره که از بیرون یه مربع سیاه به نظر می رسید.
اون روز، اونم دستشو مثل بقیه دراز کرده بود تا سکه ی نو و براقو بده به فروشنده و یه کیک بگیره .
نگاهشو که به سمت راست چرخوند دید یه جفت چشم خیره شده به سکه و بعد چشمها چرخیدند و درازای دستشو طی کردند و لغزیدند روی صورتش و به چشمهاش رسیدند و همون جا میخکوب شدند.
نفهمید چطور خودشو از صف بیرون کشید و رسوند به کلاس و سکه رو توی کیف صاحب نگاه قرار داد.
اون روز یکی از بچه های پولدار کلاس سکه ای رو از کیفش بیرون آورده بود و گفته بود بچه ها نگاه کنید این سکه ی ده تومنی جدیده.
همیشه از چیزهایی می گفت که گوش اغلب بچه ها نشنیده بود کفش و کیفش قشنگ تر از بقیه بود .یه بار داشت از شیرینی دانمارکی می گفت که شب قبلش خورده بود. اون گفت شیرینی دانمارکی چه جوریه ؟
گفت نخوردی تا به حال ،فردا برات میارم.
دوست دارم...اینو جدی می گم!
اینو یه آدم کوچولو می گه...
سکه خیره بود
درخشان
درست شکل چشمهای او...
اطلاعیه موسسه ادبی یادداشت نو-دعوت از همه شاعران و علاقه مندان به شعر
دبیر موسسه یادداشت نو خبر از نقد کتاب رابعه رباعی باران
(اثر خانم بقایی اردکانی) باحضور جلیل صفر بیگی در یزد داد
وی برنامه های موسسه خود را درنشست سی وششم ادبی یادداشت نو
به شرح ذیل اعلام کرد
91/1/30 چهارشنبه ساعت 17 الی 20 نقد کتاب رابعه رباعی باران با حضور
جلیل صفر بیگی-دکتر پویان-علیرضا قدیریان
91/1/31 پنج شنبه ساعت 9 الی 12 صبح کارگاه شعر با حضور جلیل صفر بیگی
91/1/31 پنج شنبه ساعت 17 الی 20 نشست سی ششم ، شعر خوانی
یادداشت نوباحضورشاعران استان و جلیل صفر بیگی
مکان:یزد بلوار دانشجو-سه راه تعاون-مجتمع فرهنگی امام علی.6265391-0351
با همکاری حوزه هنری یزد
سلام عزیزم
خیلی لطف داری بانو...
نه متاسفانه فقط تا ابرکوه رفتیم...ولی واقعن زیبا بود...
azizam shayad dalilesh ine ke zanae minevisam bar akse edeam.ama raje be aagha pesarhat ...nazar maghzeshuno az in araajif por konan
dustet daram banu jan
خیلی جالب بود خوشحال میشم به منم سر بزنی. اگه قابل دونستی لینکم کن و به منم بگو که لینکت کنم
ذاستان بنویسین همین
خواهشا