هنوزم با هم دعوا می کنند.هنوز هم حرف همدیگه رو نمی فهمند تنها تفاوتی که کرده اینه که کتک زدن در کار نیست آخه تقریبا پیر شدن دیگه توانایی سابق رو ندارند. بچه که بود وقتی دعوا می کردند می ترسید می رفت توی یه اتاق دیگه. یه بار توی یکی از دعواهای سختشون کنار مادر نشسته بود که بابایه لیوان پرت کرد خورد  کنار سر مادر به دیوار و با صدای وحشتناکی شکست.شروع کرد به گریه کردن که بابا یه سیلی زد تو گوشش و گفت تو چرا گریه می کنی؟ چته؟

و اون صدای گریه شو خفه کرد.

بزرگتر که شد بازم دعوا می کردن اما اون از اتاق بیرون نمی اومد .همیشه می ترسید از مادرش دفاع کنه می ترسید حرفی بزنه.

الانم می ترسه همین که جر و بحثشون شروع می شه ضربان قلبش تند می شه و آرزو می کنه کاش اونجا نبود و سکوت می کنه تا آروم بشن.

اونها بدبخترین آدمهای روی  زمین هستند وقتی، بدون هیچ نقطه مشترکی  37 سال با هم زندگی کردند. شبها سرشون رو روی یک بالشت گذاشتند و شاید بدون هیچ عشقی با هم در  آمیختند.بچه دار شدند و زندگی کردند.سختی کشیدند و خوشیهای کوتاه مدت داشتند و باز دعوا کردند و باز کوتاه نیامدند.هیچ وقت حرف همدیگه رو نفهمیدند و ادامه دادند و  ادامه می دهند .



نظرات 3 + ارسال نظر
اسم؛!عیل سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ق.ظ http://rosubeghalam.blogfa.com/

س.
داستان بنویسید
فقط به داستان نویسی فکر کنید

بقیه اش هم درست می کنیم
این دفعه کتاب ها تئوری چرت و پرت های داستان نویسی رو براتون می آرم

خواهشا داستان نویس باشد

پسر باکره سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ب.ظ

سلام خانم
غمگینم کردی خیلی
من مادرمو دوس ندارم ولی دلم براش میسوزه.ایم تضاد خیلی دردناکه.خیلی.بیخیال.
اقا ما منتظر شماییمااااا.اگه تا الان مشکلی و سوالی ندارین بریم ادامه بدیم.چون ادامش لازمه که اینارو خوب توضیح داده باشم و خوب متوجه شده باشید.تا الان سوالی نیست؟

باشماق سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:49 ب.ظ http://bashmagh.blogsky.com

آری نه چنین است برادر
از قدیم میگفتند زن و شوهر دعوا کنند /// باور کنند
مطمئن باشه همیشه دلشون برای هم تنگه میشه
حتی دعواهایشون هم دوست داشنی است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد