یه هفته ای هست که چیزی ننوشتم، دوست داشتم بنویسم، اما افکارم به کلمات متصل نمی شدتا اینکه امروز فیلم« شب های روشن» رو دیدم .برای من فیلم قشنگ و تاثیر گذاری بود.یه جایی از فیلم استاد میگه« باید خیالاتم رو دور بریزم تا جا برای واقعیتهای زندگیم باز بشه».
راستش از ظهر به این جمله فکر میکنم و به این که یه ادم یا ادمی مثل من چطور میتونه خیالاتش رو دور بریزه. اونم خیالاتی که جزئی از زندگی و وجودت هستن.من با اونها شاد و غمگین میشم و دوست دارم در کنار واقعیتهای زندگیم باهاشون زندگی کنم.دوست ندارم دورشون بریزم.
در این کشاکش زندگی و مشکلات زیاد از همه نظر تقریبا آدم سالمی وجود نداره! پس از این نظر نگران نباش!

---------------
در خصوص اون مطلبی که رفتی توی یه اداره و ...
من ۵ ماهه به عنوان کارشناس توی یه اداره کار میکنم. به عنوان نیروی شرکتی.
اینقدر سو مدیریت و اینقدر آدم های بی شواد و عقاید و خرافه و خاله زنک بازی زیاده که تا حالا مالیخولیا نگرفتم عجیبه!
شاید هم گرفتم؟!
باید بیشتر فکر کنم!
---------------------------------
خوشحال می شم به بلاگ من سربزنی و کتابی که واسه دانلود گداشتم رو مطالعه کنی!
منو از نظراتت بی بهره نذار!
با تبادل لینک موافقید؟
مثل زندگی بیگ فیش!!!!
شب های روشن..خیلی دوسش دارم،وقتی حواست نیست زیباترینی
من عاشق آدم های خیال پردازم
شبهای روشن یکی از قشنگترین فیلمهایی هست که من دیدم تا حالا.