می دونید دوست دارم تو یه رستوران یا هتل کار کنم اونوقت تو آشپزخونش ظرف بشورم.اصلا ظرف شستنو خیلی دوست دارم.ظرف بشورم و آهنگ گوش بدم .ظرف بشورم و فکر کنم، خیالبافی کنم با خودم حرف بزنم، با آدمای خیالم حرف بزنم ،باهاشون برم اونور آب .اونجا هم برای خرج و مخارج زندگیمون برم ظرف بشورم چی میشه مگه .میگن اونجاها مثلا ظرفشور باشی به چشم حقارت بهت نیگا نمی کنن.
فقط یه چیزی خیلی فکرمو مشغول کرده اینکه نکنه رستوران و هتلهاشون ماشین ظرفشویی داشته باشه.
شما یک ظرف شور ماهری
من استخدامت می کنم
من متنفرم از ظرف شستن
اخ ظرف گفتی



مادرم رفته و تازشم کلی ظرف مونده باید بشورم
از اونجایی که شما علاقه زیادی دارید
از دلم نیماد بشورم.
بفرستم خدمتتون؟
سلام

به قول آقای صفربیگی:
در شعر خود اعتراض میکاشت جلیل
هی پنجرههای باز میکاشت جلیل
میلیونر شهر میشد امروز اگر
جای کلمه پیاز میکاشت جلیل
شماهم اگه دنبال آرزوت برید فکر کنم عاقبتش بهتر از شعر گفتنه
چهار شعر از علی رضا نوری با ترجمه ی خانم غزل برهانی
اینکه می خواید با آدم هاییکه موقع ظرف شستن توی خیالتون هستن برید اونور آب و بازم ظرف بشورید فوق العاده یود
میدونی چرا کمتر میام اینجا،موسقیش
اصلا کلا با وبلاگای موسیقی دار مشکل دارم حس می کنم دلشون می خواد احساساتشون رو بزور فرو کنن تو مغز آدم