دیدید تو این فیلما و سریالا وقتی یکی رو میبرن اتاق عمل همراهای مریض پشت در اتاق عمل راه میرن و انتظار میکشن و چه میدونم دعا میخونن .بعد که دکتر و همراهاش میان بیرون ،همراهای مریض میدون طرفشون و میگن آقای دکتر چی شد و معمولنم دکتر میگه خوشبختانه خطر رفع شد .حالا بهتون بگم این قضایا مال تو فیلماست.
پسر منو همین که بردن داخل بخش جراحی به منم دستور دادن برگردم بخش بستری .البته فکر نمیکنم خیلی توفیر داشته باشه چون در هر دو صورت باید انتظار همراه با نگرانی بکشی.
اما وقتی بعد از سه ساعت آوردنش و من اون چهره خیس از اشکش رو دیدم چنان بغض گلومو گرفت که نتونستم بهش بگم مامان من کنارتم.فقط دستاشو گرفتم توی دستم و اون گفت مامان دوستت دارم اونوقت سرمو بردم کنار صورتش و گفتم عزیزم منم دوستت دارم.آخه این جمله در روز بارها بین من و پسرم رد و بدل میشه و اگه من بنا به هر دلیلی جوابشو ندم میگه مامان دوستت دارم جواب داره ،تو باید با صدای بلند بگی« منم دوستت دارم.»
منم خیلی دلم می خواد به مامان بگم دوسش دارم ولی هر بار خودمو آماده می کنم بگم یا گریه ام میگیره یا خنده!خوش به حال تو و آقا موشی
خوش به حالت بچه داری