چی شد خواستم وبلاگ داشته باشم

مدتهاست که دلم می خواهد من هم وبلاگی داشته باشم و بتوانم هر آنچه دلم می خواهد بنویسم.من هیچ وقت دفترچه خاطراتی نداشته ام .خیلی وقتها کلمات  جملات نوشته وار در ذهنم ردیف می‌شوند و همیشه میگویم بعدا مینویسم مثلا صبح که از خواب بیدار شدم اما صبح یا بعدا اون حس از بین رفته.و دریغ از حتی یک جمله.حس نوشتن بیشتر مواقعی در وجود من اوج میگیرد که خوشحالم یا ناراحت و افسرده یا در بهترین حالت نوشته ‌ای را می خوانم و احساس میکنم که خیلی نزدیک است به حرفهای من، به روحیات من، به احساس من.آنوقت حس درونی نوشتن غلیان میکند .میدانم که خیلی سواد نوشتن ندارم خیلی پر نیستم و شاید همین بارها مرا باز داشته .اما این بار مصمم هستم.

نظرات 3 + ارسال نظر
مرموز خان سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ http://www.tallman.blogsky.com

واسه نوشتن نیاز نیست آدم پر باشه
بعضی ها درد دل می کنند
بعضی خاطره می نویسند
بعضی برای سرگرمی



در هر صورت حالا که شروع کردید موفق باشید

فوری پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ب.ظ http://helpthemis.blogfa.com

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاخ جــــــــــــــــــــــــــــــــــــون
خوشحالم که بالاخره وبلاگ خوندنت باعث شد خودتم یه وبلاگ بزنی
تبریک میگم

اسم؛!عیل چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ب.ظ http://ghelegh.blogfa.com

تمام مطلباتون رو خوندم و بعضی ها رو هم نظر گذاشتم

وبلاگتون جزو سه چارک بالایی بود ـ وقتی مطلبی می زارید در وبلاگ های دیگه کامنت بذارید که بیان بخونن

نوشتن رو واقعا خوب انجام می دین برای همین سعی کنید بین افکارتون و شعر نوشتن رو پل کنید ــ یعنی وقتی سرگردونید برای اینکه یه فکری دارین سعی کنید هرچی که سر قلمتون اومد رو تند تند بنویسید و زیاد و با جزیات فراوان بنویسید که وقتی تموم شد حس تازه متولد شدن بهتون دست بده
و بعد شعرتون رو از اون استخراج کنید
هر یه صفحه یک تا سه سطر
نه بیشتر

ی چیزی که در کل شعراتون می بینم حس سنگین ادبی بودن هست
توصیه می کنم هفته نامه همشهری جوان و چلچراغ رو یه مدت بخونید تا اجتماعی نوشتن و در عین حال ادبی نوشتن دستتون بیاد ــ کتابهای مصطفی مستور رو هم بخونید - از انتشارات چشمه هم هرچی کتاب دیدین یه نگاه بهش بندازید تا شعراتون در عین ادبی بودن ملموس تر بشه


همیشه شعرتون رو از ابتدا شروع می کنید و در انتها هم تموم می کنید
یه بار شعرهایی که دوست دارید رو از آخر به اول بخونید و می بینید از آخر هم شعر هستند
از ابتدا شروع نکنید و در انتها هم تموم نکنید از یه جایی شروع کنید و از یه جای دیگه سر در بیارید یه جای دیگه تمومش کنید مثل مثلا اینکه در نوشته هاتون دیدم که از خانواده تون شروع کردین و یه دور تو خاطرات زدید و رفتید بیمارستان و برگشتید به خونه و به قضایای شبونه ختمش کردید همین کار رو در شعر بکنید

کار های فرمی بکنید بریا شناخت این جور کارهها در انتدا همین کلمه
فرمالیست
رو سرچ کنید

این چندتا کلمه رو سرچ کنید هم سایت و هم تصویر و در کتب هم دنبالش باشید

امپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم
سورئالیسم
رئالیسم
سانتیمانتالیسم
رمانتیسم
ایماژیسم
و ... که بعدا و کم کم که به ذهنم اومد براتون می نویسم


خداحافظ و خدا حافظ را بیامرزد که اینطوری ما رو گذاشته سر کار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد