دیروز عید غدیر خم بود .مناسبتش برام مهم نیست  ،چرا که من عیدی رو جز نوروز دوست ندارم. اصلا درک درستی از عیدای دیگه ندارم.مهم این بود که من روزای تعطیل خصوصا شب قلبلشو خیلی دوست دارم .  

  تنها بودم .خانواده ام بودن ،اما تنها بودم. مثل خیلی از وقتا که تنهام.این حس آزار دهنده است .برای رها شدن از اون به هر دست آویزی چنگ زدم و میزنم .ولی کارساز نیست.من خودمو گم کردم و تمایلی هم ندارم که پیدا بشم.شایدم از اول خودی وجود نداشته.

نظرات 1 + ارسال نظر
بد اقبال سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ب.ظ

عزیزی که میدونم برای تو مورد احترامه یکروز می گفت مشکل آدما در ذهنشون ونحوه تفکرشون به زندگی خودشون و اطرافیانشون بستگی داره خوب که نگاه کنی می بینی مشکلاتمون در گروه همین پیش داوری ها برداشتها وطرز تفکرماست رنجشها حس تنهایی زاییده فکر بیمارماست متاسفانه در این زمونه ای که ما بر سر می کنیم به تنها چیزی که توجه نمیشه همین اندیشه بیمار و فقیر است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد