برای همراهی که دارم بهش نزدیک میشم.

پس از سفرهای بسیار و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز 

برآنم که در کنارت لنگر افکنم 

بادبان برچینم 

پارو وانهم

سکان رها کنم 

به خلوت لنگرگاهت در آیم و درکنارت پهلو گیرم

آغوشت را باز یابم 

استواری امن زمین را زیر پای خویش

نظرات 4 + ارسال نظر
بد اقبال پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ب.ظ

شاید آن روز که سهراب نوشت زندگی اجباری است
دلش از غصه حزین بود و غمین
حال من می گو یم زندگی یک در و دروازه و دیوار که نیست
که نشد بال زدو پرواز کرد زندگی اجبار نیست زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است
تو عبور خواهی کرد
از همان پنجره ها با همان بال و پر پروانه
به همان زیبایی
به همان آسانی
زندگی صندوقچه ی اصرار پرستو ها نیست
زندگی آسان است
بی نهایت باید شد تا آن را یا فت زندگی ساده تر از امواج است
پس بیا تا بپریم
وتا شبنم آرامش صبح
تا صدای پر مرغان اقاقی بال و پر باز کنیم
تا توانیم که ازاول آغاز کنیم و تا نهایت برویم

فوری جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ب.ظ

عشق ما نیازمند رهایی ست نه تصاحب..

بیژن یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ http://bijan22.blogfa.com

اشعار مارگوت بیکل همه اش قشنگن.همه!

الی یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:17 ب.ظ http://www.ehnk.blogsky.com

سلام...متناتون خیلی خوبه...موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد