نقش روی روح

عمویی دارم که توی یه دوره از زندگیم نقش مهمی را از لحاظ روحی و احساسی برام ایفا کرده. 

دوره ای که می گم شاید پنج سالی بیشتر نباشه و دفعاتی که ما همدیگه رو می دیدیم سالی چند بار بیشتر نبود ،اما توی همین سالها و همین دفعات تاثیر زیادی روی من گذاشت. 

تقریبا از یازده سالگی به یادش میارم زمانی که تازه دانشگاه شیراز قبول شده بود .یادش از دوره دبیرستان برام پر رنگ تر میشه،اون موقع سرباز بود. 

 سال اول دبیرستان رفوزه شده بودم اومد خونمون .من از خجالت از اتاق بیرون نیومدم و خودمو زدم به خواب.اومد روکشو از صورتم زد کنار و حرفایی رو بهم زد که آرومم کردو دیگه خجالت نکشیدم. 

با هم می رفتیم بیرون و ساعتها پیاده روی می کردیم و اون از همه دری  با من حرف می زد. بعدمی پرسید خسته شدی ؟می گفتم نه ،من خسته نمیشم و اون جواب می داد اونقدر پیاده راه می ریم تا بگی خسته شدم و من هیچ وقت نگفتم خسته شدم. 

خیلی چیزا رو من به خاطر اون یاد گرفتم از جمله اتو کردن پیرهن مردونه.چون وقتی میومد کسی نبود لباساشو اتو بکشه.من براش می شستم و اتو می کشیدم و چون این کارو  خوب بلد نبودم ،فکر می کنم از روی کتاب حرفه و فن ،مو به مو اجرا کردم تا یاد گرفتم . 

 خوندن شعر نو و کتاب رو از تو حرفاش بهم یاد داد. 

اینا رو نوشتم تا بگم خیلی دلم براش تنگ شده. تا بگم هر کی تو زندگی رو احساس و روحت نقشای خوب بزنه هرگز فراموشش نمیکنی.

نظرات 4 + ارسال نظر
یک زن شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ http://boyesharji.blogsky.com/

دقیقا آدم کسایی که تو زندگیش تاثیر داشتند رو هیچ وقت فراموش نمی کنه. انشالا عموت سالم وسلامت باشه و به زودی ببینیش.

بیژن یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:26 ب.ظ http://bijan22.blogfa.com

آدم بعضی ها رو وقتی پیششون هست قدر نمیدونه.وقتی که نداردشون میفهمه چه کسایی بودن.

بداقبال جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ

در زندگییم افراد زیادی بودن که حضورشان بخشی از وجودم بودند که متاسفانه اکثریت آنها به حکم قضا الان حضورشان بی فروغ شده امیدوار تو این شانس داشته باشی که همیشه با آنهایی دوستشان داری زندگی کنی.

فوری جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:33 ب.ظ

پیر مغان بودند ایشون لیکن هجرت کردند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد