با خبر از بهشت و آدم و برهنگی و ...
گازی از هوس زدم
سیب دندان زده ی حوا را
هبوط کردم به شب
همین دنیا
زمین چرخی از عادت زد و
روشنی رسید
من اما
اسیر در حصار شبم
با چشمانی پر از نگاه سیاه
و روحی که قامتش خمیده است.
هنوز هم ،
دوست می دارم
سیب و مادرم حوا را.
بابا فعال!
بابا شاعر
پودر شدم من!
هی وای من