دوست نداره بزرگ بشه

دوست ندارم برم مدرسه .

دوست ندارم یزرگ بشم .

دوست ندارم چاق بشم .

اینها جملات مسیحای منه،انگار میدونه که مدرسه رفتن یعنی اینکه داره بزرگ میشه و وقتی بزرگتر میشه ممکنه مثل داداشش یه کم چاق بشه.درست برعکس خیلی از بچه های دیگه که می خوان بزرگ بشن ،برن مدرسه و بنا به خواست بزرگترهاشون دکتر و مهندس و خلبان بشن. 

وقتی ازش می پرسم چرا نمی خوای بری مدرسه ؟ 

جواب میده اونوقت دیگه نمیرم مهد کودک،دیگه دوستامو نمی بینم . 

شایدم میدونه که دیگه قرار نیست برگرده به این دوران و بزرگ شدن برابره با دردسر،سختی زندگی و خیلی از چیزهای بد دیگه.

نظرات 1 + ارسال نظر
فوری شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:02 ب.ظ

ای بابا
کاش میشد،مسیحا خیلی حالیشه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد