پسر به از شوهر

پسر کوچکم افتاده به جان بزرگه و میگه می خوام بخورمت تو مثل موز شیرینی و مثل هندونه آبدار .

پسر بزرگم میگه :برو مامانو بخور خیلی خوشمزه تره. 

میگه :نه، من زنمو نمی خورم. بعد رو به من میکنه و میگه زن من بیا با هم بخوریمش .

نیشم تا بنا گوش باز میشه 

همسر بنده می فرمایند:خیلی ذوق می کنی نه؟ 

میگم خیلی ذوق داره وقتی شوهر کوچولویی دارم که روزی چندین بار میگه دوستت دارم بعد وقتی از دستم ناراحت میشه میگه بی تربیت و یه حرکتی با زبون و دهنش برای دهن کجی انجام میده که نمیتونم بیانش کنم و من ته دلم از این حرکت خندم می گیره و ذوق می کنم و فکر می کنم این چه حرکت خوبیه برای برای بیان ناراحتی. تازگیها یاد گرفتم وقتی شوهرم حرفی می زنه یا کاری می کنه که نمی تونم تحمل کنم جوابشو با همین حرکت میدم. باور کنید خیلی خوبه ،می تونه جای صد تا جواب و فحشو بگیره بدون اینکه حرصی بخوری.

شوهر کوچولوی من همیشه میگه: چه دستای نرم و قشنگی  داری(در صورتی که دستای من اصلا ظرافت و زیبایی نداره) و وقتی لباس جدیدی می پوشم میگه به به عزیزم چقدر زیبا شدی و من مبهوت می مونم این بچه اینا رو از کجا یاد گرفته .

من و شوهر کوچولوم شبها تا دست همدیگه رو نگیریم خواب نمیریم .

 خلاصه ما زوج کمیابی هستیم .

نظرات 3 + ارسال نظر
فوری سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ب.ظ

عاشق این مسیحام بخدا

بیژن پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ب.ظ http://bijan22.blogfa.com

هوو سر شوهر اونم خودی؟چه میکشه شوهرتون!!!!!

اسم؛اعیل سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://ghelegh.blogfa.com

اینقدر این ایده رو من تاثیر گذاشت که سریع به فکر یکی از داستان ها خودم افتادم
به اش این اتفاق رو اضافه می کنم
اگر خوب شد و قرار شد که باشه نشونتون می دم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد